۱۶
تیر
نه من هیچ احتیاجی به تو دارم و نه تو هیچ احتیاجی به من
من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگه
اما اگر منو اهلی کردی، هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنیم
تو واسه من میان همهی عالم موجود یگانهای میشوی
و من واسه تو
گالری آثار برگزیده اولین جشنواره حقوق بشر مکزیک 1394
برای دیدن سایت اصلی اینجا را کلیک فرمایید
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست !
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست !
می نشینم روبرویت، خستگی در می کنم
چای می ریزی برایم، توی فنجانی که نیست !
باز می خندی و می پرسی که "حالت بهتر است؟!؟ "
باز می خندم که" خیلی" !....گر چه می دانی که نیست...
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست... !
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست؟!؟ ....
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست... !
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود...
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو این کار دیگر، کار هر روز من است
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست...!!!.